از کلانتری زدم بیرون بطرف...

السلام علیک یا روح الله، سلامی به خمینی کبیر و بطرف...

تاکسی... قطعه شهدا؟؟؟ از کجا شروع کنم خدا؟ اِ... انگاری اونجا یه نقشه راهنما زده...!!! همه قطعه ها ردیف و شماره ها رو که دل حواله داد یادداشت کردم و بطرف...

شهید عطری رو یادتونه؟؟؟!!!

رفتم زیارتش برا اولین بار همی که رسیدم چندمتری مزار شهید پلارک عطر بهشتو حس کردم، بوی عطر محمدی که تا حالا مانندش به مشامم نخورده بود

سنگ قبر شهید یه جوری بود فک کردم باید خیس باشه دست کشیدم رو سنگ مزار تا شاید نمشو حس کنم و دستم عطری بشه ولی غافل از اینکه  دستای آلوده به گناه  من نمیتونه بوی بهشت بگیره، شایدم اون بوی فرشته هایی بود که میان زیارت قبر شهید پلارک، ولی نه احمد خودش از همه فرشته ها فرشته تر هس و شک ندارم این بوی عطر تن احمدهس که از بهشت به زمین میرسه...

به نیابت از همه فائزون هشتیا...

بطرف...

یه مزار بزرگ 3 رنگ بود که روش چیزی ننوشته بود و یه تابلو فارسی انگلیسی بالاش!!!

دهلاویه رو یادتونه؟؟؟ بوسه زدم بر مزار چمران...

اما داشت شب میشد و باید از جنوب تهران میرفتم شمال تهران تازه هنوز زیارت امام خمینی مونده بود و باید تا قبل از 11 شب برسم تاکسیای لواسون.

از طرفیم تازه بهشت تهران رو پیدا کرده بودم و باید دیگر دوستانمون رو هم زیارت میکردم و سلام فائزون هشتیا رو بهشون میرسوندم...

 



تاريخ : شنبه 29 شهريور 1393برچسب:, | 17:31 | نویسنده : عاشق کربلا |

                    شهید نسل سومی مصطفی (کمیل)صفری تبار  

  

در تاریخ 1367/03/9شمسی برابر با 14 شوال 1408 قمری در خانواده مذهبی درروستای سربیشه ازتوابع شهرستان بابل فرزندی به دنیا آمد که پدرش به یاد روزهای دفاعِ مقدس و علاقه مندی به گروه های چریکی و جنگ های نامنظم دکتر شهید مصطفی چمران و هم بیاد دعای کمیل، فرزندش را در شناسنامه به مصطفی و در گفتار کمیل نام گذاری کرد.



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:, | 18:4 | نویسنده : کمیل |
شهید همت
من زندگی را دوست دارم ولی نه انقدر که الوده اش شوم وخویش را گم وفراموش کنم


تاريخ : 8 دی 1391برچسب:, | 14:52 | نویسنده : |

شهیدمهدی رجب بیگی

خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست اموز نشویم واز نور خویش اتش در ما بیفروز تا در سرمای بی خبری نمانیم خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست ان شهیدان را بر پیکرمان اویزتامشت خون نینشان را برافراشته داریم
خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید
دستی عطا کن تا دامنی جز تو نگیرد
پای عطا کن که جز تو راه نرود
وجانی عطا کن که برای تو برود


تاريخ : 8 دی 1391برچسب:, | 14:51 | نویسنده : |

 بسم الله الرحمن الرحیم 

سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت، برادر شهید، حاج حسین خرازی به لقاء الله شتافت و به ذخیره ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبردی بی امان با دشمنان خدا، در آسمان شهادت پرواز كرد و بر آسمان رحمت الهی فرود آمد. او كه در طول 6 سال جنگ قله هایی از شرف و افتخار را فتح كرده بود اینك به قله رفیع شهادت دست یافته است و او كه هل من ناصر ینصرنی زمان را با همه وجود لبیك گفته بود اكنون به زیارت مولایش امام حسین (علیه سلام) نایل آمده است و او كه در جمع یاران لشگر سرافراز امام حسین (علیه سلام) عاشقانه به سوی دیار محبوب می‌تاخت، پیش از دیگر یاران، به منزل رسیده و به فوز دیدار نایل آمده است. آری، او پاداش جهاد صادقانه خود را كنون گرفته و با نوشیدن جام شهادت سبكبال، در جمع شهدا و صالحین درآمده است. زندگی و سرنوشت این شهید عزیز و هزاران نفس طیبه‌ای كه در این وادی قدم زده‌اند، صفحه درخشنده‌ای ازتاریخ این ملت است. ملتی كه در راه اجرای احكام خدا و حاكمیت دین خدا و دفاع از مستضعفین و نبرد با مستكبرین، عزیزترین سرمایه خود را نثار می‌كند و جوانان سرافرازش پشت پا به همه دلبستگی‌های مادی زده پای در میدان فداكاری نهاده و با همه توان مبارزه می‌كنند و جان بر سر این كار می‌گذارند. چنین ملتی بر همه موانع فائق خواهد آمد و همه دشمنان را به زانو در خواهد آورد. ما پس از هشت سال دفاع مقدس همه جانبه و 6 سال تحمل جنگ تحمیلی، نشانه‌های این فرجام مبارك را مشاهده می‌كنیم و یقینا نصرت الهی در انتظار این ملت مؤمن در مبارزه ایثارگر است...

 

سید علی خامنه‌ای 
10/12/1365



تاريخ : دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, | 1:26 | نویسنده : نوکرشهدا |

می‌گفتیم چرا پابرهنه می‌ری؟ می‌گفت راحت‌ترم، اما واقعاً چیز دیگری را می‌دید که ما نمی‌دیدیم. افسوس سال‌های از دست رفته را می‌خورد. شب‌ها با پای برهنه در بیابان پر از خار پرسه می‌زد. زمزمه‌ها و فریادهای شبانه او آشناترین صدا برای نزدیکانش بود.

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما عزیزان نزد درگاه حق..

راستشو بخوایید داشتم اخبار گوشه کنار وبلاگ رو چک میکردم که این چهره زیبا مردمک چشمام رو نوازش کرد، رفتم سراغش دیدم همون بچه قلدر کوچه های رفسنجان هست که قبلا داستان جبهه رفتن و غیرتش رو شنیده بودم و حیفم اومد که شما دوستان عزیز از شناختن حمید محروم بمونید.

کلی مطلب و خاطره و قسمتی از وصیتنامه شهید سید حمید میرافضلی از زبان همرزمان و اطرافیانش...

نحوه شهادت:

از سنگر که آمدیم بیرون، من نشستم پشت ترک حاج همت. حاجی هم موتور من را روشن کرد. یه لحظه حاج قاسم من رو صدا کرد. از سنگرم اومدم بیرون. فاصله‌ای نبود از سنگر تا موتور حاج همت. فاصله سنگر من تا موتور حاج همت فقط دو متر بود. سیدحمید با قدم سوم ترک موتور همت نشست و رو به من که با حسرت نگاه می‌کردم اشاره کرد. یعنی دفعة بعد نوبت تو. از اسفند 62 تا به حالا بیش از بیست سال به انتظار نشستم. آیا روزی نوبت ما هم خواهد رسید؟



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, | 16:11 | نویسنده : عاشق کربلا |

ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 بود که زیر نور چراغ کوچه در باز شد.یک مرد روحانی و به دنبالش دو نفر دیگر بیرون آمدند.هنوز چند قدمی نرفته بودند که ناگهان کسی از تاریکی صدا زد:استاد.استاد مطهری برگشت و گفت:جانم که ناگهان صدای تیری از تاریکی برخواست .خون , از پیشانی ایشان جاری شد و استاد...

بی شک شنیدن نامش، یادآور كلاس های درس و روزهای خوش مدرسه است، نامی مطهر از جنس آسمان.

همیشه از او به عنوان الگو و سرآمد معلمان یاد می كردند، مردی كه در مكتب عشق رشد كرد و به بالندگی رسید و كوله بار تجربیات خود را بدون چشم داشتی بر دوش شاگردانش نهاد.
 
یادش بخیر وقتی روز معلم فرا می رسید، بر در و دیوارهای مدرسه عكس، یاد و خاطرات و جملات زیبایش نمایان می شد.
 
معلمان باافتخار از او می گویند و به خود می بالند كه ادامه دهنده راه و منش و مسیر معنوی او هستند.
 
12 اردیبهشت ماه به عنوان روز معلم و سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری حكایت از پیوند عمیق دیانت و عقلانیت دارد.
 
معلمان درپرتو اندیشه تابناك این متفكر و اندیشمند متعهد، نسل پویایی را تربیت و تحویل جامعه می دهند.
 
الگوسازی راه و روش و شخصیت والای شهید مطهری توسط معلمان و مربیان، هدف اصلی نامگذاری روز شهادت ایشان به نام 'روز معلم' بوده است.



تاريخ : سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, | 1:58 | نویسنده : عاشق کربلا |

-تهران شقایقهای پرپری رادر جنوب خود (بهشت زهراء)دردل خاك میهمان دارد كه هر مسافری رابه یاد حماسه های جاودانشان میاندازد.رایحه دلپذ یر و مشام نواز معطری كه از خاك شهید سید احمد پلارك كه پایانی ندارد نظر همگان را به خود جلب میكند
كسانی كه زیاد بهشت زهرا می‌روند، به او می‌گویند شهید عطری. خیلی‌ها سر مزار شهید سید احمد پلارك نذر و نیاز می‌كنند و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خواهند.
او معجزه خداوند است.
۲-از سنگ قبرش همیشه عطر ترشح می‌كند، همیشه نمناك است و هم بوی گلاب و گلهای معطر دارد.هیچ وقت روز سر مزار شهید سید احمد پلارك خالی نیست همیشه میهمان دارد

۳-*شهید پلارك از زبان مادرش** در 13 سالگی تا به هنگام شهادت 23 سالگی نماز شبش ترك نگردیده بود. شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می كرد و اشك می ریخت... اشكهای شهید سید احمد پلارك امروز رایحه معطری است كه انسانها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش میكند.

آدرس : بهشت زهرا، قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ۲۲، مزار شهید سید احمد پلارك

...



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, | 11:7 | نویسنده : مهدیه |

در سال  1321 در روستای"کلبوی کدکن" از توابع تربت حیدریه، قدم به عرصه هستی نهاد. نام زیبنده اش گویی از لحظه های نشات می گرفت که در فرمایش "الست بربکم"، مردانه و بی هیچ نفاقی، ندا در داد.«بلی»؛عبدالحسین.

روحیه ستیزه جویی با کفر وطاغوت، از همان اوان کودکی با جانش عجین می گردد؛کما اینکه در کلاس چهارم دبستان،به خاطر بیزاری از عمل معلمی طاغوتی و فضای نامناسب درس،تحصیل و مدرسه را زها می کند.در سال 1341،به خدمت زیرپرچم احضار می شود که به جرم پایبندی به اعتقادات اصیل دینی، از همان ابتدا مورد اهانت و آزار افسران و نظامیان طاغوتی قرار می گیرد .

سال 1347،سال ازدواج اوست برای این مهم خانواده مذهبی و روحانی را انتخاب می نماید و همین سرآغاز دیگری می شود برای انسجام مبارزات بی وقفه او با نظام طاغوت حاکم بر کشور؛همین سال اعتراضات او به برخی از خدعه های رژیم پهلوی به اوج خود می رسدکه در نهایت به رفتن او و خانواده اش به شهر مقدس مشهد و سکونت در انجا می انجامد .

پس از جندی با هدفی مقدس، به کار سخت و طاقت فرسای بنایی روی می اورد و رفته رفته در کنار کار مشغول خواندن دروس حوزه نیز می شود. بعد ها به علت شدت یافتن مبارزات ضد طاغوتی اش و زندان رفتن های پی در پی اش و شکنجه وحشیانه ساواک و نیز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و ورود او در گروه ضربت سپاه پاسداران ، از این مهم باز می ماند .

با شروع جنگ تحمیلی، در اولین روزهای جنگ به جبهه روی می آورد که این دوران برگ زرین دیگری در زندگی اوست . به خاطر رشادتی که از خود نشان می دهد، مسئولیت های مختلفی را بر عهده او می گذارند که آخرین مسئولیت او، فرماندهی تیپ هجده جوادالائمه (سلام الله علیه) است. که قبل از عملیات خیبر عهده دار ان می شود. با همین عنوان، در عملیات بدر، در حالی که شکوه ایثار و فداکاری را به سرحد خود می رساند،مرثیه سرخ شهادت را نجوا میکند.

تاریخ شهادت این سردار افتخارآفرین،روز1363/12/23 می باشدکه جنازه مطهرش، با توجه به ارزوی قلبی خود او در این زمینه، مفقودالاثر می شود و روح پاکش،در تاریخ 1364/2/9،در شهر مقدس مشهد تشییع می گردد.



تاريخ : شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, | 9:16 | نویسنده : مهدیه |

در سالهای1355_1356 در شهرستان ایرانشهر با مقام معظم رهبری ،آقای حجتی و حاج آقای راشد و دیگر روحانیون تبعیدی آشنا شد و راهنمایی های آن بزرگواران را برای مردم بیان می کرد .حاج محمد حسین اولین راهپیمایی را در زاهدان با کمک برادران حزب الله به راه انداخت و از آن پس تبلیغات اسلامی را گسترش داد.
ایشان در سال 1356 ازدواج کرد که ثمره آن چهار فرزند است .شهید کریمپور
کارمند اداره بازرگانی بود .در آخرین نوبتی که در سال 1365 به جبهه شلمچه اعزام شد ،پس از مدتی نبرد به فیض شهادت نایل آمد .
صدای نخستین گریه اش که در خانه پیچید ،گل لبخند بر لبها نشست...



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, | 16:15 | نویسنده : همسفر |

شنیده ایم حسین از بیمارستان مرخص شده برگشته . از سنگر فرماندهی سراغش را می گیریم ، می گویند : رفته سنگر دیده بانی، اومده طرف ما؟ توی سنگر دیده بانی هم نیست .چشمم می افتد به دکل دیده بانی . حسین آقا ! اون بالا چکار می کنی شما؟

می گوید:کریم !ببین. با یه دست تونستم چهل متر بیام بالا ، دو روزه دارم تمرین می کنم . خوبه. نه؟
می گویم : چی بگم والا؟....

 



تاريخ : دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, | 15:43 | نویسنده : پلاک |

شهید سیدمرتضی آوینی در سال ۱۳۲۶ شمسی در شهر ری متولد شد و پس از اخذ دیپلم، مدرك فوق لیسانس معماری را از دانشگاه تهران گرفت. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به فعالیت در جهاد سازندگی مشغول شد و عازم روستاها گردید. از آن پس به سوی فیلم سازی برای جهاد كشانده شد و بعدها در این گروه، مجموعه فیلم های «روایت فتح» را به انجام رسانید. شهید آوینی از سال ۱۳۶۷ به فعالیت در حوزه هنری پرداخت و آثار متعددی را در این زمینه از خود به یادگار گذاشت. شهید از سال ۱۳۷۱ با تاكید مقام معظم رهبری فعالیت دوباره ای را در جهت ساخت سری جدید روایت فتح آغاز كرد و همزمان با فعالیت گروه تفحص، تصاویر جدید روایت فتح را ضبط نمود. سیدمرتضی آوینی سرانجام در 20 فروردین ،۱۳۷۲ در یكی از فیلمبرداری هایی كه گروه روایت فتح در منطقه فكه داشتند، بر اثر انفجار مین به خیل شهدا پیوست. پیكر پاك آن شهید با حضور مقام معظم رهبری تشییع شد و از جانب معظم له، وی «سیدشهیدان اهل قلم» نامیده شد. در مراسم تشییع شهید آوینی، حضرت آیت الله خامنه ای، خود را بزرگ ترین داغدار آن عزیز خواندند.

وصیت نامه شهید مرتضی آوینی

زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرنده‌ی عشق، تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند.

دست نوشته شهید مرتضی آوینی

و مگر نه آنکه گردن‌ها را باریک آفریده‌اند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند.

و مگر نه آن‌که از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده‌اند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد.

و مگر نه آن‌که خانه تن، راه فرسودگی می‌پیماید تا خانه روح، آباد شود.

و مگر این عاشق بی‌قرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کره‌ی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده‌اند.

و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم‌هایی فربه و تن‌پرور برمی‌آید.

ای شهید، ای آن‌که بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته‌ای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش".



تاريخ : دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, | 9:10 | نویسنده : عاشق کربلا |

در سال 1323، در شهرستان درگز دیده به جهان گشود و در بامداد 21 فروردین 1378، امیر سپهبد علی صیاد شیرازی در حال خروج از منزل، به وسیله ی منافقین مسلح در پوشش رفتگر، در برابر دیدگان فرزندش به شهادت رسید و منافقین كوردل، رسماً اقدام به این جنایت هولناك را به عهده گرفتند.

 

 

قسمت از وصیت نامه ی شهید سپهبد صیاد شیرازی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و سلم.

انالله و انا الیه راجعون

هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله. اللهم زدنا ایماناً و ارحمنا. اشهد ان لااله الا الله وحده لا شریك له و أن محمّداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق و ان الصدیقة الطاهرة فاطمة الزهرا، سیدة نساء العالمین و أن علیاً أمیرالمؤمنین  و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و الحسن بن علی و الحجة القائم المنتظر صلواة الله و سلامه علیهم ائمتی و سادتی و موالی بهم اتولی و من اعدائهم اتبرء و أن الموت و النشور حق و الساعة آتیة لا ریب فیها و أن الجنة و النار حق.

اللهم أدخلنا جنتك برحمتك و جنّبنا و احفظنا من عذابك بلطفك و احسانك یا لطیفاً بعباده یا أرحم الراحمین.

خداوندا! این تو هستی كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایت قرار دادی؛

خدایا! تو خود می دانی كه همواره آماده بوده ام آن چه را كه تو خود به من دادی در راه عشقی كه به راهت دارم نثار كنم. اگر جز این نبودم آن هم خواست تو بود.

پروردگارا رفتن در دست توست، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی می دانم كه از تو باید بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم.

خداوندا ولی امرت حضرت آیت الله خامنه ای را تا ظهور حضرت مهدی(عج)، زنده، پاینده و موفق بدار. آمین یا رب العالمین � من الله التوفیق



تاريخ : دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, | 9:19 | نویسنده : عاشق کربلا |

 

 

 



تاريخ : پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, | 11:15 | نویسنده : همسفر |
[تصویر: 1313954007_500_e2e78dea31.jpg]


[تصویر: 1313954241_500_54825c816c.jpg]

عنوان: نگین هامون: خاطرات زندگی سردار شهید حاج قاسم میرحسینی جانشین فرمانده لشکر 41 ثارالله
تاریخ ثبت: ۱۳۸۸-۱۱-۲۶ ۰۰:۰۰:۰۰
تاریخ ویراش: ۱۳۹۰-۰۲-۲۸ ۱۵:۰۲:۴۵
شابک: 978-600-5273-14-4
تاریخ اولین چاپ: 1376
تاریخ آخرين چاپ: 1389
نوع جلد: شومیز
قطع: رقعی
قیمت(ریال): 32000
شمارگان: 3000
چاپ جاری: 3
تعداد صفحات: 196
وزن(گرم): 255



تاريخ : پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, | 11:7 | نویسنده : همسفر |

نام: میرقاسم
نام خانوادگی: میرحسینی
سال تولد: 1342
وضعیت تاهل: متاهل
محل تولد:: زابل
آخرین مسئولیت:جانشین لشکر 41 ثارا...
تاریخ شهادت: دیماه 1365 عملیات کربلای

 

 

 

زندگینامه

درخرداد ماه 1342در سیستان فرزندی پابه این دنیا گذاشت که بعدها آوازه اش در سراسر جبهه های جنگ پیچید ،پدرش کشاورز بود واورا میرقاسم نام نهاد میر قاسم میر حسینی کوچکترین فرزند خانواده هشت نفری بود

تحصیلات ابتدایی وراهنمایی رادر جزینک به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به هنرستان کشاورزی زابل رفت. درسال 1360 با اتمام تحصیلات به عضویت سپاه درآمد و باتوجه به لیاقتها و شایستگی هایش در سن هیجده سالگی برای گذراندن دوره فرماندهی به تهران اعزام شد.

در عملیات آزاد سازی خرمشهر شرکت کرد و پس از آموزش تکمیلی به فرماندهی گردان شهید مطهری لشکر 41 ثارا... برگزیده شد.

این جوان رعنا قامت سیستانی لیاقت خود رادر جنگ به اثبات رساند و به سرعت تا جانشینی فرماندهی لشکر 41 ثارا... پیش رفت سرانجام درعملیات کربلای پنج به شهادت رسید و زابلستان فرزند برومندش را ازدست داد.

 

فرازی ازوصیتنامه شهید

خدایا به یکانگی ات و اینکه شریک و همتایی برایت نیست و معبود واقعی هستی شهادت می دهم . بار خدایا به پیامبر خاتمت حضرت محمد (ص) که فرستاده و رسول تواست شهادت می دهم و به اینکه حضرت علی (ع) پیشوا وامام اول شیعیان است واینکه قیامت روز رستاخیز حق است شهادت می دهم . بار خدایا به اینکه نظام جمهوری اسلامی به رهبری امام عزیز حق است و جنگ عراق علیه ایران به ماتحمیل شده وامروزفرزندان برومنداین ملت ایثارگرانه از تمامیت ارضی- اسلامی – عقیدتی – مکتبی خود دفاع می کنند شهادت میدهم.



تاريخ : پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, | 11:3 | نویسنده : همسفر |

من آه صبحگاهم

 

من فریادم! که در سینه مجروح جبل عامل در خلال قرنها ظلم و ستم محفوظ شده ام.

من ناله دلخراش یتیمان دل شکسته ام که درنیمه های شب از فرط گرسنگی بیدار می شوند و دست محبتی وجود ندارد که برای نوازش آنها را لمس کند، از سیاهی و تنهایی می ترسند. آغوش گرمی نیست که به آنها پناه بدهد.

من آه صبحگاهم که از سینه پر سوز بیوه زنان سرچشمه می گیرم و همراه نسیم سحری به جستجوی قلبها و وجدانهای بیدار به هر سو می روم و آنقدر خسته می شوم که از پای می افتم.

 

ناامید و مأیوس به قطره اشکی مبدل می شوم و به صورت شبنمی در دامن برگی سقوط می کنم.

 

من اشک یتیمانم که دل شکسته در جستجوی پدر و مادر به هر سو می دوند، ولی هر چه بیشتر می دوند کمتر می یابند.

وای به وقتی که یتیمی بگرید که آسمان به لرزه در می آید.



تاريخ : پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, | 10:44 | نویسنده : همسفر |

خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد هیچ کس از غمها و دردهایم آگاهی نداشته باشد هیچ کس از راز و نیازهای شبانه ام نفهمد هیچ کس اشکهای سوزانم را در نیمه های شب نبیند هیچ کس به من محبت نکند هیچ کس به من توجه ننماید

جز خدا کسی را نداشته باشم جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم جز خدا انیسی نداشته باشم جز خدا به کسی پناه نبرم


می خواستم ....



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, | 10:11 | نویسنده : همسفر |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد